مَجارستان یا هانگری (به مجاری: Magyarország) کشوری در اروپای مرکزی بوده که پایتخت آن بوداپست است. مساحت آن 93030 کیلومتر مربع است. این کشور در حدود 9 میلیون و 880 هزار نفر جمعیت دارد، زبان رسمی آن مجاری و واحد پول آن فورینت است. پایتخت و پرجمعیتترین شهر این کشور بوداپست با یک میلیون 740 هزار نفر جمعیت است.
در حدود 84 درصد از مردم این کشور مجاریتبار، 14 درصد نامشخص، و 3 درصد روما (کولی) هستند. زبان مجاری پرگویشورترین زبان غیر هندواروپایی در قاره اروپا است.
زبان مجاری از خانواده فینواوگری است که از کوههای اورال سرچشمه میگیرند و مجاری با زبانهای فنلاندی و استونیایی خویشاوند است.
پایههای مجارستان در اواخر سده نهم میلادی توسط شاهزاده آرپاد نهاده شد. فرزند نوه او یعنی استفن اول در سال هزار میلادی بر تخت پادشاهی نشست و مسیحیت را به عنوان دین رسمی مجارستان پذیرفت. مجارستان در سده دوازدهم قدرتی متوسط در جهان غرب آن زمان بهشمار میآمد. بخشهایی از مجارستان از 1541 تا 1699 یعنی 158 سال در زیر سلطه عثمانی قرار گرفت. مجارستان بعدها تحت فرمان هابسبورگ قرار گرفت و سپس بخش عمدهای از پادشاهی اتریش-مجارستان را تشکیل داد.
مجارستان در تاریخ 23 اکتبر 1989 تبدیل به جمهوری پارلمانی دموکراتیک شد و امروزه به عنوان یک کشور توسعهیافته شناخته میشود. مجارستان از کشورهای توریستی است و در سال 2011 میلادی 10٫2 میلیون گردشگر را به خود جلب کرد.[2] مجارستان، از کشورهای سابق کمونیستی شرق اروپا، همراه با شمار دیگری از کشورهای کمونیستی سابق و همچنین قبرس و جزیره مالت در سال 2004 به عضویت اتحادیه اروپا پذیرفته شد.
در طول جنگ جهانی دوم و در جریان هولوکاست، نزدیک به ششصد هزار یهودی در مجارستان کشته شدند. در آن زمان دولت وقت مجارستان، با آلمان نازی متحد بود.
امروزه، برطبق نتایج آژانس حقوق اساسی اتحادیه اروپا شدیدترین کشور یهودیستیز اتحادیه اروپا مجارستان است. 90 درصد یهودیان این کشور اعلام کردهاند که به آنها توهین و بیحرمتی و در بسیاری موردها حمله میشود.
تاریخ
تاریخ مهاجرت قوم مجار به جلگه دانوب دقیقاً معلوم نیست. این قوم بهصورت قبایلی بهتدریج از آسیا و نواحی غربی سیبری به این سرزمین آمده و پس از زد و خوردهای فراوان با دیگر قبایل برای تصاحب اراضی پربرکت سرانجام در جلگه دانوب بین نژادهای ژرمن و اسلاو حائل گردیدهاند. این تاریخ را حدود سال 896م. میدانند، یعنی زمانیکه قبایل مجار به رهبری پرنس آرناپهساکن حوزه کارپات (سرزمینی که از لحاظ آب و مراتع غنی بوده) را تماماً یا بهطور وسیعی تصرف کردند و امروز بهنام «مجارستان» و «ترانسیلوانیا» خوانده میشود.
حوزه کارپات که از لحاظ جغرافیایی در مرکز اروپا واقع شده از دوران ماقبل تاریخ توسط بشر اولیه اشغال شده بود. مردم دوران اولیه عصر آهن و بهدنبال آن کِلتها بهنوبت در شروع دورهٔ حاضر توسط رومیها شکست خوردند. ایالات رومی پانونیا و داسیا که در زمان حکومت تیبریوس و تراجان به تصرف درآمده بودند، دربرگیرنده قسمتی از آنچه مجارستان میشد بودند. پس از چهار قرن فرمانروایی رومیها بهواسطه مهاجرت عظیمی منقرض گردید. هونها به رهبری پادشاه معروف خود آتیلا، آستروگوتها ژپیدها و لونگوبارها و بهدنبال آنها آوارها که از نژاد هونها بودند برای زمان کوتاهی در این مکان سکنی گزیدند.
با انقراض امپراتوری آوار بهدست شارل ماگن، تنها گروههای کوچکی از آوارها در درهٔ رود دانوب باقیماندند. وضعیت اجتماعی و اقتصادی این مردمان تقریباً همسطح مجاریهای غالب بود و بههمین علت باعث همزیستی و بعدها جذب شدن آنها توسط مردم مجار میگردید.
در قرن دهم هفت قبیله فاتح مجار که با هم متحد بودند تحت رهبری شاهزاده آرپاد مؤسس اولین سلسله مجار قرار داشتند و قدرت را به فرزندش کیزاسپرو سپردند. در سال 972 گیزا[5]بهعنوان یکی از سران قبایل مجار به ریاست اتحادیهای که از این قبایل بهوجود آمده بود انتخاب شد و به اتفاق همسرش سارولت[6] به آئین مسیحیت گروید و پس از وی فرزندش ایشتوان یکم[7] که در تاریخ مجارستان نسبت به سنت ایشتوان[8] شهرت دارد در سال 1000م. بهعنوان نخستین پادشاه مجارستان تاجگذاری کرد. وی که در کودکی غسل تعمید داده شده بود بعد از تحکیم حکومت خود بهعنوان اولین پادشاه مجارستان مسئله مسیحی کردن مجارها را رسمیت بخشید و به تأسیس صومعه و بنانهادن کلیسا اقدام کرد. سن استفان برای استقرار نظام پادشاهی و پیریزی یک نظم اجتماعی پایدار کوششهای فراوانی نمود و مردم را مجبور کرد از آیین قدیمی بهسمت مسیحیت بگروند.
در اواخر قرن 11 کلیسا ایشتوان یکم را به خاطر خدمات وی به مقدس ملقب نمود. وی دو مجموعه عقاید برای اداره امور کشور تنظیم کرد. وی پادشاهی جنگجو بود. در جنگی که با «کنراد»[9]امپراتور ژرمن نمود وی را شکست داد و تا حوالی وین پیشروی کرد، و بهعلت ثروت سرشار حاصل از جنگ دانوب، خطر همسایگان اعم از امپراطوری ژرمن و بیزانس وجود داشت. مجارها نخست با بیزانس از در دوستی درآمدند و پس از شکست ژرمنها در سال 1108 که با غلبه بر سپاهیان هانری پنجم در پوترن بهدست آمد از جانب ژرمنها آسودهخاطر گشتند. در سال 1181 با استقرار بلغارها و تشکیل دولت بلغار مرز مشترک مجارستان و بیزانس از بین رفت و خطر دوم که متوجه مجارها بود منتفی گشت. در قرن 12 قدرت حکومت مرکزی رو به زوال نهاد و با رشد فئودالیسم قدرت سیستم ملوکالطوایفی افزایش یافت. از زمان مرگ استفان اول یک دوره ناامنی شروع شد که طی آن شورش نجیبزادگان پیرو مذهب قدیمی پاگان، اصلاحات اجتماعی و مذهبی پادشاه را به مخاطره انداخت. در هر حال این شورش فرونشانده شد و حملات آلمانها از غرب و کومانها از شرق سرکوب گردید.
طی سدههای 11 و 12 پادشاهان دودمان «آرپاد» مجارستان را یکپارچه نگه داشته و در مقابل سیاستهای توسعهطلبانه امپراتوری مقدس روم، قسطنطنیه و پاپ در رم مبارزه نمودند. سرانجام پیشرفت نسبتاً صلحآمیز مجارها در قرون وسطی با حمله مغولها به رهبری پاتوخان در سالها (44–1241) دچار وقفه شد و ارتش مجارستان شاه بلدی چهارم بهسختی توسط مغولها تارومار شد.
اوج شکوه و عظمت مجارستان در قرون وسطی روزگار سلطنت لوئی اول (بزرگ) (82–1342) بود؛ زیرا نفوذش تا دریای بالتیک، دریای سیاه، دریای مدیترانه میرسید. جنگ با ترکها در سال 1389 صورت گرفت و ترکها تا دریای بالکان پیش رفتند و مدتهای دراز مجارستان در چنگال ترکان عثمانی و قسمتی از خاک مجارستان زیر فرمان جابرانه خانوادهها هابسبورگ اتریش گرفتار بود.
این سیاست حفظ قدرت مرکزی توسط «ماتیوس هونیادی» (1490–1458) که از پادشاهان بسیار محبوب و موفق بود دنبال گردید. با مهار کردن قدرت بارونها و تشکیل یک ارتش قوی اجیر شده، وی امنیت و آسایش برای مردم شهر و روستا را به ارمغان آورد، در حالیکه سیاست خارجی توسعهطلبانه وی موجب هراس بود با این وجود دربار با شکوه و کتابخانه عظیم گرونسیانا برای وی در سرتاسر اروپا شهرت آفرید. جانشینان شاه ماتیوس در هر حال قادر نبودند که با قدرت رو به افزایش بارونها مقابله کنند. افزایش فشار روستاییان موجب گردید که تخم نارضایتی در میان آنان کاشته شود؛ بهطوریکه در سال 1514 منجر به جنگ دهقانی بزرگی به رهبری گیورگ دوژا[10] از اهالی ترانسیلوانیا گردید. بههرحال ارتش دهقانی با نبردهای خونینی از هم پاشید و شکست آن منجر به کیفر خونینی برای دهقانان گردید. در این شرایط تهدید ترکها برای اشغال کشوری که بهدلیل اختلافات داخلی از هم پاشیده شده بود یک خطر جدی بهشمار میآمد. در سال 1526 ارتش بزرگ سلطان سلیمان دوم قوای شاه جوان لوتیز دوم را در «نبرد موهاچ» نابود کرد.
پادشاهی اتریش - مجارستان
پس از آن نواحی غربی و شمالی مجارستان حکومت هابسبورگ را پذیرفته و از اشغال عثمانیها رهایی یافتند. جنگ مجارها و عثمانیها سرانجام با انعقاد پیمانی در سال 1699 پایان یافت. در سال 1867 میلادی حکومتهای اتریش و مجارستان باهم متحد و سپس ادغام شده و دولت «اتریش - مجارستان» را شکل دادند. این پادشاهی دوتایی در طی جنگ جهانی اول توسط قدرتهای مرکزی اروپا از هم گسسته شد. یک نظام جمهوری کوتاه مدت در سال 1918 در مجارستان به وجود آمد ولی بیش از 8 ماه دوام نیافت، در سال 1919 بلا کُن رهبر کمونیستهای رومانی با حمله به مجارستان و اشغال بوداپست در 4 اوت 1919 یک حکومت کمونیستی بی نظم را در مجارستان پایهگذاری کرد. پس از ترک مجارستان توسط رومانیاییها، آدام نیکولاس هورتی با یک ارتش ملی بوداپست را به تصرف درآورد، فاتحان بوداپست در 4 ژوئن1920 معاهدهای تحت عنوان «پیمان تریانون» را به امضا رساندند.
در جریان جنگ جهانی دوم، مجارستان متحد آلمان در این جنگ بود. به دنبال حملهٔ نازیها به شوروی در 22ژوئن1941میلادی، مجارستان از متجاوزان به شوروی که آلمانها بودند حمایت کرد ولی با شکست آلمانها در جبههٔ شرق از متفقین، در مه 1943 از این حمایت صرف نظر کرد. آلمانها مجدداً در سپتامبر 1943 برای بقا در جریان جنگ، مجارستان را اشغال کردند و یک رژیم دستنشانده در این کشور برقرار کردند. در جریان اشغال مجارستان توسط نازیها، دهها هزار یهودی و کولی مجار به اردوگاههای مرگ فرستاده شدند و به دست نازیها به قتل رسیدند. با شکست آلمانها در جنگ جهانی دوم، رژیم دست نشاندهٔ آنها در مجارستان نیز بین سالهای 1944 تا 1945 توسط شوروی از قدرت ساقط شد. به موجب پیمان پاریس که در سال 1947 بسته شد، «مجارستان بایستی از کلیهٔ قلمرو خود که در جریان جنگ جهانی دوم به دست آورده بود صرف نظر میکرد، همچنین مجارستان به پرداخت 300 میلیون دلار غرامت به شوروی،چکسلواکی و یوگسلاوی محکوم شد»
کمونیسم
در سال 1948 حزب کمونیست با پشتیبانی نیروهای شوروی در مجارستان قدرت را در دست گرفت، نظام جمهوری خلق در مجارستان تأسیس، صنعت ملی، زمینها اشتراکی و حکومت تکحزبی شد، همچنین مخالفین توسط پلیس مخفی ترور میشدند. بهطور کلی دقیقاً یک مدل و کپی از حکومت شوروی در مجارستان حکم فرما بود. یکی از مهمترین مخالفان حکومت کمونیستی، رهبر کاتولیکهای مجارستان «کاردینال یوزف میندشنتی» در سال 1948 به زندان افتاد، در سال1956 قیامهای مردمی به اوج خود رسید، در قیام معروف 23 اکتبر1956 ضد کمونیستی مردم مجارستان، قیام مردم به خاک و خون کشیده شد و کماکان حکومت کمونیستی در مجارستان پایدار ماند.